شینیچی سوزوکی که از توانایی کودکان برای یادگیری زبان خود شروع شد، رویکرد «زبان مادری» را برای آموزش ویولن به کار برد. ویلیام استار در این مقاله از دسامبر 1998 اصول پشت سر ایده های انقلابی خود را توضیح می دهد
در سال 1964. در خلال کنفرانس ملی مربیان موسیقی وارد یک سالن کنسرت مملو در فیلادلفیا شدم تا برنامهای را که توسط گروهی از کودکان ژاپنی ارائه میشود، بشنوم. مانند بسیاری از افراد دیگر آنجا، نمیدانستم آنچه در آن روز میشنوم، و چیزهایی که بعداً در مورد کار شینیچی سوزوکی یاد میگیرم، بهعنوان یک موسیقیدان و بهعنوان یک مربی بسیار بر من تأثیر میگذارد. این خوش شانسی من بود. بلافاصله پس از آن، برای انجام یک سفر طولانی به ژاپن، جایی که من این افتخار را داشتم که مرد سوزوکی را بشناسم – نه فقط دکترین روش او، بلکه روحیه ساده، ملایم و شدید او، روحی که باعث ایجاد کاری شد که توجه را در سراسر جهان به خود جلب کرد. . اگرچه ساعتها مکالمه ما تکنیکهای ویولن را پوشش میداد، اما تنها زمانی که از رشد تواناییهای ذاتی کودکان صحبت میکردیم، چشمان او با دید ویژهای روشن شد. این لایت موتیف زندگی او بود. شینیچی سوزوکی قبل از بازگشت به ژاپن برای کنسرت و پیوستن به برادران نوازندهاش به عنوان اولین ویولونیست در کوارتت زهی سوزوکی، هشت سال در آلمان نزد کارل کلینگلر، ویولونیست مشهور، تحصیل کرده بود. اما مسیر زندگی او زمانی تغییر کرد که پدر توشیا اتو چهار ساله، که قرار بود ویولونیست مشهور جهانی شود، از سوزوکی خواست تا به پسر جوان مشتاقش ویولن بزند.
سوزوکی گفت: «حدود سال 1931 بود. من در کنسرواتوار امپریال به کلاسی از مردان جوان تدریس می کردم. من فوراً جواب آقای اتو را ندادم. باید فکر می کردم. چگونه یک کودک کوچک تربیت کنم؟ چه چیزی به او بیاموزم؟» در حالی که او به دنبال پاسخ برای این سؤالات بود، سوزوکی ناگهان به پیامدهای یک واقعیت آشکار پی برد و در وسط یک تمرین کوارتت، با هیجان فریاد زد: «همه بچههای ژاپنی ژاپنی صحبت میکنند!» با دیدن برادرانش. عبارات ناباورانه او در ادامه اهمیت سخنان خود را توضیح داد: اگر هر کودک عادی با موفقیت با روش زبان مادری آموزش ببیند، شاید بتواند از همین رویکرد برای آموزش نواختن ویولن به توشیا استفاده کند. بحث تا شب ادامه داشت. هر چهار برادر در آلمان تحصیل کرده بودند و تجربه متواضعانه بزرگسالان در یادگیری یک زبان جدید را به اشتراک گذاشتند.
آنها برای توانایی کودکان در یادگیری صحبت کردن به زبان مادری خود با موفقیت بسیار احترام قائل بودند. ذهن سوزوکی پر از سوال بود. از آنجایی که یادگیری روان صحبت کردن به یک زبان نیاز به توانایی بالایی دارد، و همه کودکان یاد میگیرند که به زبان مادری خود روان صحبت کنند، این به ما در مورد تواناییهای کودکان چه میگوید؟ آیا نباید انتظار داشته باشیم که آنها بتوانند چیزهای دیگری را نیز بیاموزند؟ در مورد روشهای مورد استفاده در مدارسی که بسیاری از همین کودکان قادر به توسعه تواناییهای خود در زمینههای دیگر نیستند، چطور؟ آیا این نوزادان باهوش از تمام پتانسیل خود برای یادگیری استفاده کردهاند، یا تفاوت زیادی بین فرآیند آموزشی در کلاس درس و آموزش موسیقی با رویکرد زبان مادری وجود دارد؟
مشاهده و مطالعه دقیق فرآیند زبان مادری و قابلیتهای ذاتی که کودکان را قادر میسازد تا زبان مادری خود را با موفقیت یاد بگیرند، انجام شد. سوزوکی دریافت که سرعت یادگیری همه بچهها متفاوت است که بیشتر آنها در ابتدا بسیار آهسته و با گامهای بسیار کوچک حرکت میکنند. آنها فقط آنچه را که می شنوند یاد می گیرند و از این طریق میل به یادگیری ایجاد می شود. هیچ استرس یا رقابتی وجود ندارد زیرا کودکان و بزرگسالان شرکت کننده انتظار دارند که بازی برگزار شود. به نظر می رسد کودکان مجذوب فرآیند یادگیری هستند و از آن لذت می برند. آنها میتوانند تعداد زیادی تکرار، با تمرکز شدید انجام دهند، و چیزهایی که آموختهاند به خاطر ظرفیت زیادشان برای یادآوری حافظه به خاطر سپرده میشوند.
خود روش چطور؟ سوزوکی خاطرنشان کرد که روش زبان مادری در مورد کودکان عادی 100 درصد موفقیتآمیز است و به مدلهای شنیداری تکیه میکند و به تکرارهای زیادی از جمله تکرار مداوم مطالب آموختهشده نیاز دارد. انگیزه زیادی برای صحبت کردن وجود دارد و یادگیری آن بدون زحمت به نظر می رسد. رقابت وجود ندارد، حافظه شگفت انگیزی پرورش می یابد، و کودک تعیین می کند که چه زمانی آماده شروع صحبت است.
سوزوکی اهمیت نقش والدین را در طول این دوره یادگیری مشاهده کرد. آنها الگو بودند: در گفتارشان، در انتظاراتشان و در شیفتگیشان به فرآیند یادگیری. درک آنها مبنی بر اینکه مراحل ابتدایی بسیار آهسته است و اینکه کودک با سرعت خودش بالغ می شود بسیار مهم است. آنها با اشتیاق و شادی خود، تشویق و تمجید مداوم و صمیمانه خود برای هر قدم کوچک انجام شده، محیط پرورشی لازم را برای یادگیری ایجاد می کنند. آنها تشویق شدند که در گامهای کوچک موسیقی همان شادی را نشان دهند که وقتی کودک یک کلمه جدید را یاد گرفت.
هدف سوزوکی این بود که تا آنجایی که امکان پذیر بود، این ویژگی ها را در آموزش خود بگنجاند. او احساس میکرد که آموزش موسیقی سنتی در مقایسه با فرآیند زبان مادری به طرز تاسفباری ناکافی بود. او با بررسی آموزش اولیه اعجوبههای معروف، بسیاری از ویژگیهای زبان مادری را یافت. هنگامی که ویلیام پرایمروز از سوزوکی در ژاپن بازدید کرد، متوجه شد که آموزش اولیه او به طرز قابل توجهی شبیه به آنچه که توسط سوزوکی پیشنهاد شده بود، بود. او به من گفت که توسط والدین فداکار در یک محیط موسیقی الهامبخش تربیت شده است: «پدرم معلم ویولن بود و بهعنوان یک کودک کوچک در طول درسهای دانشآموزی در استودیوی او آرام مینواختم. سعی نمیکردم چیزی را جذب کنم، اما برای مثال، وقتی از ویبراتو استفاده کردم، بهطور طبیعی بدون تلاش ظاهر شد، زیرا مدلهای شنیداری و بصری زیادی داشتم.
سوزوکی نه تنها به آموزش موسیقیدانان عالی علاقه مند بود، بلکه به آنها کمک کرد تا از طریق آموزش موسیقی به انسان های نجیب تبدیل شوند. به والدین و معلمان گفته شد که قبل از هر چیز باید کودک را دوست داشته باشند و به تواناییهای بالای او ایمان داشته باشند. ما هرگز نباید تأثیر نگرشهایمان بر رشد فرزندمان را دست کم بگیریم. کودک احساس می کند که ما واقعاً باور داریم که او پتانسیل بالایی دارد و ما شیفته رشد او هستیم و بسیار خوشحالیم. از این طریق او اعتماد به نفس رشد پیدا می کند. هر روز باید به خود یادآوری کنیم که هر کودک توانایی بالایی دارد.» به معلمان بارها یادآوری شد که کودکان در آغاز بسیار آهسته یاد میگیرند و همه کودکان با سرعتهای متفاوتی مانند زمانی که صحبت کردن را یاد میگیرند، بالغ میشوند.
از آنجایی که نوزادان قبل از اینکه خواندن را بیاموزند صحبت کردن را یاد میگیرند، سوزوکی به آنها یاد داد قبل از یادگیری خواندن، بازی کنند. کتاب او «یادداشت خواندن برای ویولن» (1956) نشان داد که او به آموزش خواندن اعتقاد دارد، اما آن را به تأخیر انداخت تا اینکه کودک توانست کنسرتوی «ویوالدی آ مینور» را بنوازد. به دلیل این تأخیر، و فرصتهای کم برای نواختن موسیقی مجلسی یا ارکسترال، مهارتهای خواندن دانشآموزان به کندی در ژاپن توسعه یافت. در غرب، معلمان سوزوکی اکنون موسیقی خواندن را زمانی معرفی میکنند که بازوی کمان، قرارگیری دست چپ و حالت کلی او به خوبی تنظیم شده باشد. این اغلب مصادف است با مطالعه آنها درباره مینوئتهای باخ و دیگر آثار باروک در همان سطح.
سوزوکی دریافت که اگر دانشآموزان بارها در خانه به آهنگهای ضبطشده گوش میدادند، قبل از شروع مطالعه، قطعات را حفظ میکردند. بنابراین روند یادگیری تسریع خواهد شد. این همچنین چیزی را ایجاد کرد که مربی مونته سوری آن را «تشخیص خطای داخلی» نامید. این به معلم اجازه میداد روی لحن و تکنیک تمرکز کند. «اگر میخواهید فرزندانتان به سرعت پیشرفت کنند، زمان گوش دادن آنها را افزایش دهید. قبل از اینکه نت بنوازند، قطعه را حفظ خواهند کرد. به یاد داشته باشید، فرزندتان با گوش دادن به صحبت شما یاد گرفت که صحبت کند!
درسهای خصوصی یک امر مشترک بود که دانشآموزان و والدین زودتر میآمدند یا دیر میماندند تا درسهای دیگر را تماشا کنند و گوش کنند. سوزوکی دریافت که اگر معلم واقعاً بچهها را دوست داشته باشد و از آموزش آنها لذت میبرد، این میتواند انگیزه زیادی ایجاد کند. ایجاد بازیهای یادگیری برای سرگرمکننده کردن تمرین و ارائه مطالب جدید بهصورت تدریجی که کودک را تحت تأثیر قرار نمیدهد، نیاز به برنامهریزی دقیق توسط معلم دارد که باید همیشه سن و آمادگی کودک را در نظر بگیرد. معلمی که سوزوکی او را بسیار مورد توجه قرار میدهد به من گفت: «وقتی متوجه میشوم که کودک در حال دلسرد شدن است، میگویم: «اوه، فکر میکنم اشتباه کردم و یادداشتهای جدید زیادی به تو دادم. آیا می توانید فقط همین چند یادداشت را امتحان کنید؟ آیا این بهتر است؟” مادر اغلب به اندازه کودک آرام به نظر می رسد.
در درس خصوصی، قسمتهای دشوار معرفی میشوند و قبل از اینکه کودک مطالعه یک قطعه را شروع کند، اتودهایی از ادبیات ایجاد میشود. سوزوکی معتقد بود که دانشآموز اگر بداند تمرین به کجا میرود، انگیزه تمرین دارد. برای معلمان، او بر اهمیت درخواست از کودک برای تصحیح یا تمرین فقط یک نقطه در هر زمان تأکید کرد، به طوری که یادگیری تقریباً بدون زحمت به نظر برسد.
مرور قطعات آموخته شده بخشی جدایی ناپذیر از هر درس خصوصی است. سوزوکی شکایت کرد که برای او سخت است که بزرگسالان را در مورد اهمیت مرور قانع کند، علیرغم اینکه میدانستند زبان نوزادان با تکرار کلماتی که قبلاً یاد گرفتهاند، رشد میکنند. بچهها در واقع یاد میگیرند که با تسلط بیشتری در قطعات نقد بازی کنند تا با قطعات جدید. این همچنین حافظه موسیقایی را بهبود میبخشد و آنها وقتی میتوانند قطعات زیادی را برای خانواده و دوستان بنوازند خوشحال و مطمئن هستند. طول درسها با توجه به دامنه توجه کودک متفاوت است: «به همین دلیل است که چند کودک کوچک در استودیو وجود دارد. در عین حال مفید است بسیاری از درسهای ابتدایی فقط پنج دقیقه طول میکشند.
مادران میدانستند که برای یک درس 30 دقیقهای پول میپردازند، پنج دقیقه که ممکن است تنها با کودک باشد، چند دقیقه بازی هماهنگ با کودکان دیگر، ده دقیقه آموزش برای مادر و بقیه صرف مشاهده دروس دیگر شود. درسهای گروهی بعداً، معمولاً ماهی یکبار، اضافه میشود تا به کودکان اجازه دهد صدای هیجانانگیز بسیاری از ویولنها را که با هم مینوازند، تجربه کنند. اغلب در قالب کنسرت بود، با کودکان کوچکتر آنچه را که میدانستند مینواختند و سپس مینشستند تا به دانشآموزان پیشرفتهتر گوش دهند. این یکی دیگر از منابع انگیزشی عالی در نظر گرفته شد.
پس از تغییراتی در مورد آشنای Twinkle, Twinkle, Little Star که مطالعه ویولن هر کودک را آغاز میکند، جلد اول کتابهای ویولن سوزوکی عمدتاً شامل آهنگهای محلی و چند قطعه اصلی از سوزوکی است. مجلدات دیگر بر موسیقی سنتی باروک و سبک کلاسیک تمرکز دارند. مکملسازی موازی با «آواز خواندن» خواننده نبود، بنابراین هر درس ویولن با این مطالعه آهنگین آغاز میشد.
سوزوکی ادامه داد: «لحن خوب یا بد برای هر سطح دانش آموزی وجود دارد. «مبتدیها باید تشویق شوند تا با زیباترین لحن ممکن مانند صدای زنگ سیمهای باز بنوازند.» این تأکید بر لحن زیبا برای اولین بار در فیلادلفیا زمانی که ده نوازنده جوان ویولن کنسرت را با اجرای قبر افتتاح کردند برای مخاطبان آشکار بود. از سوناتای جی مینور اکلس. پل رولند نوشت که بسیاری از حضار از زیبایی محض لحن و جمله بندی در اجرا اشک ریختند.
سوزوکی به طور مداوم نقش بازوی کمان را در تولید صدا آزمایش میکرد و سعی میکرد راهی برای رسیدن به صدای زیبا با کمترین تلاش پیدا کند. هنگامی که سوزوکی شروع به کم شنوایی کرد، در حدود سال 1973، او بیشتر روی حجم صدا تمرکز کرد. در نتیجه، او استفاده از آرنج پایین و پایینتر را برای وزن بیشتر بازو تشویق کرد. بسیاری از معلمان این موضوع را زیر سوال بردند و ترجیح دادند از تظاهرات قبلی او تقلید کنند که نشان دهنده یک تکنیک رایجتر ویولن بود.
سوزوکی اغلب مورد انتقاد قرار گرفته است که چرا استعدادها را به ارث نمی برد. او آنقدر به رشد استعداد علاقه داشت که نمیخواست هیچ کودکی با طبقهبندی بیاستعداد انگ شود – بهویژه اگر کودک در ابتدای آموزش به آرامی با محیط خود سازگار شود. او در کتاب خود تحت عنوان «پرورش شده از عشق» نوشت: «تنها کیفیت برتری که کودک در بدو تولد میتواند داشته باشد، توانایی سازگاری با سرعت و حساسیت بیشتر با محیطش است» و دوباره، در اثر قبلی، آموزش استعدادهای کودکان خردسال و روش آن (1949)، او نوشت: «نیازی به گفتن نیست، تفاوتهای ذاتی بین کودکان وجود دارد، و بنابراین به طور طبیعی تفاوتهایی در تواناییهای آنها وجود دارد، اما جامعه به جای وسواس در ویژگیهای ذاتی، باید درک خود را تغییر دهد و. برای پرورش هر دانه تلاش کنید تا زمانی که شکوفه ها و میوه های خوب رشد کند.
وقتی نوازندگان یوکاری تیت را بابت اجرای عالی شعر چاوسون در ۱۴ سالگی تعریف کردند، او خندید و گفت: «خوشبخت بودم که سوزوکی سنسی معلم من بود. او از من دست نکشید، حتی اگر دو سال طول کشید تا «تنوعات چشمک زن» را اجرا کنم – من یک مبتدی بسیار کند بودم!
یکی از کلمات قصار مورد علاقه سوزوکی «توانایی توانایی ایجاد میکند» بود. در طول سالی که در ژاپن گذراندیم، پسر شش ساله ما بیل جونیور در مدرسه ابتدایی گنچی در نزدیکی خانه ما ثبت نام کرد. معلمان آنجا به ما گفتند که از آموزش دادن به کودکانی که در مؤسسه سوزوکی موسیقی میخواندند، خوشحال هستند: آنها نسبت به دیگران حساس هستند، در هر کاری که انجام میدهند عالی هستند و سطح تمرکزی دارند که بسیار بیشتر از سایر دانشآموزان است.
پسر چهار ساله ما، مایکل، ویولن خواند و در مهدکودک در موسسه آموزش استعدادها شرکت کرد. در پایان سال، او توانست بیش از 100 هایکو را به همراه بقیه کلاسش به زبان ژاپنی بخواند!
اصل آموزش استعدادهای درخشان، بر اساس روشی که ما زبان مادری خود را یاد میگیریم، مطمئناً مسیر آموزش را تغییر خواهد داد. هیچ کس عقب نخواهد ماند. بر اساس عشق، حقیقت، شادی و زیبایی را به عنوان بخشی از شخصیت کودک پرورش می دهد.
سوزوکی شینیچی
سوزوکی تحسین و احترام بسیاری از موسیقیدانان مشهور را به دست آورد. در سال 1961، پابلو کاسالز به سالن Bunkyo توکیو آمد تا اجرای کنسرت کودکان را بشنود. هنگامی که 400 ویولونیست کنسرتو مینور ویوالدی و کنسرتو باخ برای دو ویولن را می نواختند، او آشکارا گریه کرد. در پایان کنسرت او با فریاد «براوو» به سمت صحنه هجوم برد، دستانش را دور سوزوکی انداخت و روی شانه اش گریست. او با صدایی که از احساس میلرزید، خطاب به حضار گفت: «آموزش دادن به این بچهها برای درک این موضوع که موسیقی فقط برای رقصیدن یا لذت کوچک نیست، بلکه آنقدر در زندگی چیز بالایی است که شاید این موسیقی باشد که دنیا را نجات دهد. – این فوق العاده است. من نه تنها به معلمان بلکه به همه بزرگسالان اینجا تبریک می گویم. من تمام تحسین و احترام خود را به شما تقدیم می کنم.
وقتی بچه های تور کنسرتی در مدرسه جولیارد نیویورک برگزار کردند، نیوزویک نوشت: «نواختن بدون رهبر ارکستر و بدون استفاده از موسیقی، جوانان گواهی زنده بر اعتبار روش تدریس غیرمتعارف سوزوکی بودند.» ایوان گالامیان، نوازنده ویولن، فریاد زد: «این شگفت انگیز است آنها آموزش قابل توجهی را نشان می دهند، احساس فوق العاده ای نسبت به ریتم و جریان موسیقی دارند.
در طول سالها، والتر گیسکینگ، یهودی منوهین، دیوید اویستراخ، آرتور گرومیو و لئونید کوگان از سوزوکی دیدن کردند و کارهای او را مشاهده کردند. در کنفرانسهای سوزوکی در ایالات متحده، جوزف گینگولد، دوروتی دیلی، کلود ارانک و یانوس استارکر معلمان کلاسهای مسترکلاس دانشجویان جوان بودهاند.
جوهر سهم سوزوکی در جهان در دو چیز نهفته است. از آنجا که او به جوانان اعتقاد داشت و آنها را دوست داشت، توانست در بسیاری از معلمان و والدین باوری تزلزل ناپذیر به تواناییهای بالای همه کودکان القا کند و تعهدی پرشور برای دوست داشتن آنها و پرورش آن تواناییها را در آنها القا کند. سوزوکی نوشت: «یک روز، اصل آموزش استعدادها، بر اساس روشی که ما زبان مادری خود را یاد میگیریم، قطعاً مسیر آموزش را تغییر خواهد داد. هیچ کس عقب نخواهد ماند. بر اساس عشق، حقیقت، شادی و زیبایی را به عنوان بخشی از شخصیت کودک پرورش می دهد.
امروزه، تخمین زده میشود که 400000 کودک که در سراسر قارهها پراکنده شدهاند، از مزایای آن چشم انداز بهره میبرند که ویولن، ویولا، ویولن سل، کنترباس، فلوت، پیانو، چنگ، ضبط، گیتار و صدا را مطالعه میکنند و در برنامههای آموزشی دوران کودکی با الگوبرداری از سوزوکی مطالعه میکنند. مهد کودک در ماتسوموتو. همه با تحصیلات اولیه دوران کودکی خود پرورش می یابند.
Leave A Comment
برای افزودن دیدگاه باید وارد شوید .